این روز ها، مثل شیشه ای شکسته ام و دلم هزارن قطعه .

دیر زمانی ست در اوج به سکوت نشسته ام، بی آنکه شوقی برای لب گشودن در من موج زند.

چهره ام را با نقاب لبخندهای مصنوعی پوشانده ام تا از قاب رُخم، کسی درون خسته ی مرا نخواند.

 و هنوز که هنوز است؛ چشمان خسته ام در عمق دلتنگی ها، غرق در بی خوابی است.

و این سحرها که در میان انبوه خاکسترِ خاطرات تلخ نشسته ام،

و در میان بغض ها. گاه و بی گاه، دلم می شکند،

به یاد می آورم که بی تو،

سال های سال است، من در دریایِ بی کسی ها ناامیدانه دست و پا میزنم.

و اما خوب می دانم اگر هنوز هم دوام آورده ام، نظری هست، فراسوی سکوتم.

و من دلخوشم به همین نگاهت.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کفسازی بتن سخت ماله پروانه با ارملات بیزنس من مجموعه فرهنگی جهادی کربلاء ساری Carlito Lori London2lj46 homepage جنگ منطقی بویلر بخار iranpooshak