من از خودم هم بریده ام.
نوشتن تنها راهی بود که میتوانست آرامم کند
زمانی که دل تنگی هایم زیاد میشد
زمانی که گلویم از بغض های گاه و بی گاه پر میشد،
از بغض های شبانه تا بغض های وسط خند هایم
اما الآن به این نتیجه رسیده ام که باید همه حرفایم را قورت بدهم
و نباید بنویسم مگر اینکه خواستنی در کار باشد.
از خودم دیوانه ای ساخته ام که باید بنویسد و بنویسد و
زمان آن رسیده که دیوانگی ام را در خود نگه دارم.خدا به دلم صبر بدهد
از تمام لحظه های با تو راضی امولی از خودم دیگر بریده ام.
درباره این سایت