نمیدونم چم شده ولی خیلی حالم گرفتس

خودم با دست های خودم کاری کردم که هر چی بیشتر دست و پا میزنم بیشترفرو میرم.

من باید بتونم با نگفته ها و دروغ ها و دورویی ها کنار بیام

بعضی وقت ها فکر میکنم که چرا بیشتر آدم ها زود رنگ عوض میکنن و عوض میشن

شاید دیوار من سست بوده و بقیه اینجوری نیستن

شاید هم من خیلی دیانتم با بقیه فرق داره و دوست دارم با همه مثل کف دست باشم .

چیزی که این روزها بهش بی چنبه بودن.اسکل بودن.ساده بودن میگن

متنفرم از این که کسی کنارت باشه و دلش باهات نباشه.

من واقعا نمیتونم بی تفاوت باشممن استخوان توی گلوم گیر کنه بهتر از اینه که کسی راحت رنگ عوض میکنه

خدایا این روها اصلا با نمازم حال نمیکنمفقط میخونم که بهت بگم من یاغی نیستم و عاشقتم و هیچ کس غیر ازتو ندارم.

خستماز ضعیف بودناز بی جنبه بودناز وابسته بودن.

حالمو اصلا نمیتونم وصف کنممیگم میخندمولی وسط خنده هام بغض میکنم

خداجونم تو که قول و قرارهامون یادت نرفتهمن خودمو به خودت دادم.وای خدا به خودت قسم اصلا این امتحان خوبی نیستمن دیگه نمیتونم و اصلا هم نمیخوام به عقب برگردم.

به امام رضا قسم من نمیخوام بازنده این امتحان باشم.

کلی حرف توی سینه دارم که دوست دارم فقط یه جای تنها باشم و همشو فریاد بزنم.

دیشب خیلی خسته بودم.از بی خوابی بی خوابی به سرم زده بود

نمیدونم چرا وسط این شلوغی و بگو و بخند ها سکوت کردم و فکر کردم من دارم خودم قبول میکنم که خرم.

خیلی دلم گریه میخواد.از اون گریه هایی که سبک بشماصلا هم مهم نیست این گریه برای کی باشه فقط باید چشام بباره

کلی بغض دارم هم خوب هم بد.حالم از خودم بهم میخوره

بغض نوشت:

"باور کنم تو کسی رو که بهت ایمان آورده

و قلبش به معرفتت آشنا شده

پیشانی اش رو برات به سجده در آورده

به جهنم می بری . . . ؟"


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jeffery امتداد زندگی قنداقی ..[ مــــــــیم تــــآ مــــــــیم ].. برنج شاهان اقبالی کتاب "کاوشی بر آرای بزرگترین فیلسوف جهان" پژوهش : فاطمه مشایخی ترخیص کالا و خدمات بازرگانی آذران آقای کارگردان bazdan